بعضی وقت ها وقتی مطالبی رو می خونی بعضیهاش واقعا به دل می چسبه ، شاید این شعر یا مطلب شرح حال دل آدم باشه مثل :
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بماند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
یا مثلا :
همیشه یک نفر
پشتِ شلوغی های خیالت هست
که مدام دوستت دارد
که مدام دلتنگِ توست
و تو
مدام بی خبری
گاهی وقت ها از خوندن اینگونه مطالب خیلی لذت می برم و چنان سرخوش میشم که قابل وصف نیست . آیا واقعا روزی میاد که به ساحل آرامش برسم؟
منبع
درباره این سایت