سلام بر شاه نجف ،

سلام بر حسین و عباس ،

سلام بر امامین کاظمین ،

سلام بر امامین عسکریین ،

سلام بر کلیه شهدای مدفون درعتبات عالیات ،

نمیدانم چگونه از این پیاده روی اربعین بنویسم ، نمیدانم چگونه لذت هایش را توصیف کنم ، نمیدانم چگونه عظمت هایش را یادآور شوم ، اصلا خیلی با یک سفر فرق میکند ، اصلا زمین تا آسمان با یک پیاده روی معمولی تفاوت دارد.

حالا آدم به گوشه ای از مصائب اهل بیت آشنا می شود. عاشورا نیز در همین ایام آخر مهر اتفاق افتاد . آدم باورش نمیشه ، این فضا ، این هوا ، این زمین ، این زمان . خیلی عجیبه. ما که هر ربع ساعت باید یک لیوان نوشیدنی میخوردیم چطور آب را بروی اهل بیت بستند؟ ما که در این 80 کیلومتر دائم باید استراحت میکردیم چطور اهل بیت را تا دمشق بردند؟ راستی ، چه سری در این حرم ها نهفته است؟ چرا آدم دگرگون می شود؟ چرا آدم دلش نمیخواد برگرده؟ خیلی عجیبه ، خیلی


 

محرمی دیگر ،

و من چقدر محرم و رمضان را دوست دارم .یادم آید از کودکی که پدر دستمان را میگرفت و این هیات و آن هیات می برد،  و آن نوارهای کاست نوحه های قدیمی. نوحه هایی که بوی اخلاص میداد و اثری از تفاخر نداشت . و بعد از ظهرها که میرفتیم خیابان اصلی شهر تا هیات ها یکی یکی رد شوند و عزاداری کنند .

یادش بخیر ،

اما امروزه مسائل گوناگونی با محرم عجین شده ، هم مسائل کلان که آن را به حاشیه می برد و هم مسائل شخصی که آن هم مزید بر علت شده .

اما ،

امید به پیاده وری و زیارت عتبات نوری تازه در من افروخته است. توسل به ائمه اطهار(ع) و رسیدن به زیر قبه سیدالشهدا(ع) و ایوان نجف و حرزهای امام جواد(ع) و غربت سامرا ، مرا بسیار مشعوف کرده است . چند روز دیگر عازمم ، یا الله

 


 

یه تجربه جدید ، یه حس خوب .

 از وقتی که اون بازی رو یاد گرفتم چقدر روحیه ام عوض شده ، دوباره پس از سالها دارم تجربه با دوستان بودن رو تجربه می کنم. انگار جای ابن تجربه و حس خوب تو زندگیم خالی بوده .

دوستی داشته باشی و همفکری کنید و برنامه ریزی و بر طرف مقابل پیروز شوید . اگر هم پیروزی نباشه لااقل این حس همکاری میمونه .گرچه تازه وارد این بازی شدم و دیگران حوصله شان سر می رود و بازی را بهم میریزم اما دوستان پایداری می کنند تا من هم یاد بگیرم . گرچه برای برخی شده مجال بدجنسی و عقده گشایی ، یا شاید دارم بد قضاوت می کنم و کلا اخلاقش اینطوریه .

به هرحال حس خوبیست و با گذشت زمان میتونم حرفه ای بشم و من هم بشم مثل اونا و ارزشمند باشم. مهمتر از همه اینکه این تجربه به من ثابت میکنه که میتونم وارد مسائل جدیدتری بشم و چیزهای جدیدتری را یاد بگیرم و در اون پیشرفت کنم و این احساسات خوب رو گسترش بدم .مثل یاد گرفتن موسیقی و .

پس من میتونم ، بله میتونم و این مهمه . خدایا بابت همه چیزت شکر.


 

بعضی وقت ها وقتی مطالبی رو می خونی بعضیهاش واقعا به دل می چسبه ، شاید این شعر یا مطلب شرح حال دل آدم باشه مثل :

 

یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

حالا که مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا برده و از من اثری نیست

بگذار که درها همگی بسته بماند

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

 

یا مثلا :

همیشه یک نفر
پشتِ شلوغی های خیالت هست
که مدام دوستت دارد
که مدام دلتنگِ توست
و تو
مدام بی ‌خبری

 

گاهی وقت ها از خوندن اینگونه مطالب خیلی لذت می برم و چنان سرخوش میشم که قابل وصف نیست . آیا واقعا روزی میاد که به ساحل آرامش برسم؟

 


 

ماه رمضان هم تمام شد ، و چه تمام شدنی . از قبل می دانستم که در این ماه دچار مشکلات عدیده ای میشم . همیشه در این ماه مبارک درگیر مسائلی میشم تا نتونم آنطور که شایسته است استفاده کنم.

بدبینی ها ، اعصاب خوردی ها ، تمایلات و از همه مهمتر آن اینترنت لعنتی هدیه ، همه و همه عواملی بود که دست بدست هم داد تا مانع استفاده از این ماه مبارک بشه ، ولی بحمدالله هر طور بود روزه ها رو گرفتم و آنچه در وسعم بود انجام دادم تا شاید مقبول درگاه الهی واقع گردد.

اما خدا را شاکرم که با توجه به گشایشهایی که شده ، دیگر مانند چند سال گذشته روی چیز واحدی قفل نشدم و این گشایشها ، راهگشا خواهد بود ، ان شاالله .


 

سلام ،

ماه رمضان هم آمد . چقدر عاشق رمضان و محرمم . خدا کنه بتونم نهایت استفاده رو از این ماه ببرم . گرچه میدونم چه دام هایی شیطان پهن کرده و این رو در رمضان های گذشته درک کردم . میدونم امسال هم دست از سرم بر نمیداره . ولی گشایشی که اخیرا شده و چشمه هایی که به لطف خدا باز شده ، کمکم میکنه که آسیب ها رو به حداقل برسونم . دنیا ، دنیای وسیعی است . سرشار از عشق و محبت . مثل پرنده ای ام که آزاد شدم و میتونم زندگی جدیدی رو آغاز کنم .باید قدر این ماه رو بدونم . باید قدر این شبهای قدر رو بدونم و نهایت استفاده رو بکنم . ان شاالله


 

امروز دومین سالگرد تشکیل وبلاگه . یادمه که در چه شرایط بحرانی وبلاگ رو درست کردم. روزگاری که در نوشته های پیشین آمده و خدا نصیب گرگ بیابون نکنه. اما حالا تجربه های زیادی رو کسب کردم و مهمترین تجربه این بوده که :

 " تلاش برای نگه داشتن آدمی که دوستت نداره مثل آب در هاون کوفتنه و وفاداری به اون معنی نداره و آویزون شدن ، کرامتت رو از بین میبره ، هرچند عاشقش باشی و اون همه چیز تو باشه ، هرچند اولین عشقت باشه و تو مفهوم عشق رو با اون آغاز کرده باشی و در این مسیر می توان در میان این همه آدم ، دست به  انتخاب زد وکس دیگری رو در این دنیا دوست داشت و این خیلی خیلی مهمه که شخصی رو دوست داشته باشی و بهش بگی و عکس العملش رو ببینی و اگه این دوست داشتن متقابل بود ، اونوقت عاشقش بشی و خودت رو فداش کنی "

 آری ، این مهمترین تجربه ای بود که کسب کردم و چه زجری در این راه کشیدم و چه خون دلها خوردم و چه شب زنده داریها و اشکها و دعاها و . و آخرش به این نتیجه رسیدم که براستی برای چه وفادارم ؟ و این وفاداری چه نتیجه ای برایم خواهد داشت؟ حال که مسیر خود را پیدا کرده ام ، امیدوارم این سال جدید ، سالی سرشار از شادکامی ها و کامیابی ها برای من باشد و نتیجه مطلوب حاصل شود ، آمین.

 


تلاش انسان همیشه بر این است که به آسودگی و کامیابی و شادکامی برسد ، واین دغدغه همه انسانهاست و بستگی به نوع تقاضا ، دیر و زود می شود. اما مهم این است که وقتی انسان پس از سالها به هدف خود برسد ، آنوقت چه می شود؟ من مطمئنم که انسان در پی هر چه باشد به حول و قوه الهی بالاخره به آن می رسد و به قول حافظ ، غبار غم برود حال خوش شود حافظ ، و حتما هم خواهد رسید . اما . پس از آن چه ؟ چه اتفاقی می افتد ؟ حال انسان چگونه می شود؟ آیا در این کامیابی متوقف می شود و فقط
موج دوم کرونا بیداد می کند.این موج همراه شده با موج نمیدانم چندم گرانی و تورم و صعود ارز و طلا. تاکنون نزدیک 14000 نفر در اثر کرونا فوت شده اند و هنوز معلوم نیست مدارس به چه شیوه ای بازگشایی شوند. قیمت دلار از 23000 تومان و سکه از 11 ملیون تومان عبور کرده که فاجعه است. روند افزایش قیمت همینطور صعودی است و عاقبت آن معلوم نیست. به تبع قیمت اجناس هم بالا می رود و قشر پایین باید تاوان آن را بپردازد. پول بسیار بی ارزش شده و حقوق ها کفاف نمی دهد.
یکی از مشکلات بزرگ ما آدم ها ، بی اطلاعی از خصوصیات و رازهای اطرافیان است. یه موقع هست که میخوای کاری انجام بدی ، ولی اصلا نمیدونی این کار رو بقیه هم انجام میدن یا نه ، چون هیچکس نمیاد راز خودش رو برملا کنه و به تو بگه. کسی که می خواد رازش رو بگه ، اول میخواد رازت رو بشنوه ، و تو هم اطمینان نداری رازت رو بگی ، شاید اون پنهان کاری کنه. بعضی وقتا هم رازت رو میگی و خیال می کنی اولین نفری ، اما متوجه میشه که طرف سالها این کاره بوده.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش تعمیر لپ تاپ Arean Film خرید بک لینک • رویال ادز • فروش بک لینک • تبلیغات لینکی و متنی • خرید لینک • خرید بک لینک رنکدار fagot music اینجا همه چی هست درجه خاطره باز *-*